جبهه اصلاحات، نگران بیداری و انسجام پدیدآمده میان مردم است(خبر ویژه)
ریشه بیانیه خیانتآلود جبهه اصلاحات، ترس از بیداری و انسجام افکار عمومی ایران است که در اثر جنگ تحمیلی آمریکا و اسرائیل پدید آمد.
روزنامه وطنامروز در بررسی این سؤال که «بیانیه اخیر جبهه اصلاحات چگونه در راستای برنامه آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران قرار میگیرد؟»، نوشت: یکی از نکات عجیب و در عین حال جالب این بیانیه، اشاره به مکانیسم ماشه و فشار بر حاکمیت برای امتیازدهی به غرب در راستای ممانعت از فعالسازی این مکانیسم است. اعضای جبهه اصلاحات ظاهراً فراموش کردهاند که مکانیسم ماشه، دستپخت افتضاح همفکران آنها، بهویژه آقای ظریف برجام است. آقای ظریف ابتدا منکر وجود بند مربوط به مکانیسم ماشه بود. اخیراً نیز روایتی را مطرح کرد که حقیقتاً مایه تأسف است. اینکه فردی به نام «فرانچسکو» چگونه توانسته است در سایه غفلت عجیب تیم مذاکرهکننده، براحتی مکانیسم ماشه را در مفاد برجام بگنجاند و این حق را به طرف مقابل داده که بتوانند بدون هیچ ممانعتی، تحریمهای شورای امنیت را فعال کنند.
مبنای بند مربوط به مکانیسم ماشه، ماحصل اعتماد مفرط به طرف است. بنابراین جبهه اصلاحات وقتی در بیانیه خود از مکانیسم ماشه و خطرات و هزینههای آن نوشته، قبل از هر چیز باید از مردم و نظام عذرخواهی میکرد. نویسندگان این بیانیه چگونه توانستهاند هزینههای دستپخت خود و همفکرانشان را به نظام منتسب کرده و برای اینکه ۳ کشور اروپایی از این گاف بزرگ آنها سوءاستفاده نکنند، خواستار عقبنشینی نظام از حقوق قانونی ملت ایران شوند؟
آنچه جبهه اصلاحات در بیانیه خود نوشت، در راستای پروژه دشمن است. در حالی که هنوز تروئیکای اروپا مکانیسم ماشه را فعال نکرده است، جبهه اصلاحات ایجاد اختلاف را شروع کرده است. کمااینکه برای عدم فعالسازی مکانیسم ماشه، خواستار عقبنشینی نظام از برخی حقوق ملت نیز شده است. جبهه اصلاحات گاف بزرگ خود را دستاویزی برای امتیازدهی به غرب و یک بهانهجویی برای متهم کردن نظام دریافته است.
ذهنیت جبهه اصلاحات درباره محتوای مذاکرات هستهای، خلاف واقعیت است. نکته قابلتأمل این است که در بیانیه جبهه اصلاحات نوشته شده توقف غنیسازی اورانیوم در ازای لغو تحریمها پیشنهاد شود. در واقع همانند ۲ دهه اخیر، اینها تصور میکنند با دست بردن در جیب امنیت، میتوانند مطالبات اقتصادی را پیگیری کنند، در حالی که اتفاقاً آنها دارند نسخه اشتباهی را مطرح میکنند. جالب اینکه برخی همفکران اصلاحطلبان که منتقد بیانیه اخیر جبهه اصلاحات هستند نیز به همین نکته اشاره کردهاند و در نقدهای خود نوشتهاند: تجربه جنگ تحمیلی ۱۲روزه برای جبهه اصلاحات به یک تجربه و عبرت درسآموز تبدیل نشده است و همچنان به همان ایدههای شکستخورده قبل از جنگ آویزانند.
بیانیه جبهه اصلاحات، نهتنها نسخه معتبری برای از بین بردن خطر جنگ نیست، بلکه باعث معتبرتر شدن گزینه نظامی در محاسبات غرب میشود. این بیانیه رسماً خواستار عقبنشینی ایران از مواضع و چشمپوشی از حقوق هستهای ملت است.
جبهه اصلاحات در این بیانیه هم عقبنشینی و تسلیم را تئوریزه کرده، هم به اشتباه، عقبنشینی را راه برونرفت از وضعیت فعلی انگاشته و هم نظام را متهم کرده در صورت وقوع جنگی دیگر، مسئولیت این جنگ متوجه جمهوری اسلامی است. آیا آمریکا و رژیم صهیونیستی دنبال چیزی جز این در ایران هستند؟
در خوشبینانهترین حالت، جبهه اصلاحات با این بیانیه، رسماً نشان داد همانگونه که حتی برخی اصلاحطلبان منتقد این بیانیه نوشته و گفتهاند، فاقد درک و بینش عاقلانه و واقعبینانه نسبت به تحولات دنیا و مناسبات و معادلات فیمابین ایران و آمریکا است اما برآورد غیرخوشبینانه میگوید سران جبهه اصلاحات، شرایط پیشآمده و بهویژه واقعنگری افکار عمومی درباره مقوله امنیت و لوازم آن را که موجب انسجام و همبستگی ملی شده، مغایر اهداف و سیاستهای خود پنداشته و خطر حذف از معادلات سیاسی را با تمام وجود احساس کردهاند، لذا به دنبال مخدوش کردن نگرش عمومی هستند.
جنگ ۱۲روزه به وضوح استحکام، قوت استدلال و درستی استنتاج سیاستهای جمهوری اسلامی نسبت به نظام ناعادلانه بینالمللی حاکم و سیاستهای آمریکا را اثبات کرد. در چنین شرایطی، بدیهی است جریانی که طی ۳ دهه گذشته، با نقد این سیاستها، همواره خواستار پذیرش قواعد نظم آمریکایی بوده و شعارهایی مانند «نه غزه، نه لبنان» یا «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» را تولید کرده، بشدت از خودآگاهی مردم بهویژه نسل جوان، احساس نگرانی کند.